به بهانه سی و سومین سالروز شهادت محمد گل اکبر
33 سال پیش مردی به روی مرگ لبخند زد که تنها 23 سال پیش تر از آن به روی زندگی لبخند زده بود .
33 سال پیش کسی شهادت را در آغوش گرفته بود که 23 سال قبل از آن مادرش او را در آغوش گرفته بود .
33 سال پیش جوانی قلب پدری را سوزانده بود (1) که 23 سال پیش از آن قلب پدرش را آرام کرده بود.
محمد گل اکبر
جوانی سراسر انرژی و شور . جوانی ریز نقش و پر تلاش . نا آرام و بی قرار
حضور محمد در جبهه یعنی عملیات !
این را فرمانده اش گفته بود ! سردار سوداگر می دانست بودن محمد در جبهه همه نگاه ها را به سمت جبهه و عملیات خواهد کرد !
گفته بود : « هرجا محمد حضور دارد همه بچه ها می دانند که آنجا عملیات خواهد بود. »
سرانجام محمد مجبور می شود در آستانه عملیات بزرگ والفجر 8 منطقه عملیاتی را ترک کند و راهی جزیره مجنون شود .
محمد علیرغم میل باطنی اما تعبدا تسلیم دستور فرمانده می شود و در آنجا مجنون کوی لیلی می شود و در 13 بهمن 1364 ردای شهادت را به تن می کند .
-----------------
(1) روزی که پیکر شهید محمد گل اکبر را به دزفول می آورند آن را می بیند اما نمی داند کیست و می گوید معلوم نیست باز قلب کدام پدر سوخته است .
رهسپارقديمی...برچسب : نویسنده : byzsdo بازدید : 136