راهیان کربلا (3)

ساخت وبلاگ

 

* روایت سوم : بسوی منطقه

نیروهای اعزامی سوار اتوبوس ها راهی منطقه می شوند . بسیجیانی که چندمین بار است اعزام می شوند یک جور خوشحالند و بسیجیانی که بار اول شان است جوری دیگر . دغدغه مشترک آنها این است که کی به منطقه می رسند . آنها اطمینان دارند که حضورشان در منطقه و اردوگاه موقتی است ، زیرا آنها خودشان را برای شرکت در عملیات آماده کرده اند .

اتوبوس ها همچنان راه می یمایند و به سوی منطقه در حرکتند . کم کم شور و خوشحالی بسیجیان فروکش می کند و آثار غم در چهره آنان نمایان می شود . یادشهیدان شان می افتند که موقع اعزام های قبلی این طوری زمزمه می کردند :

برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

اتوبوس وقتی از جاده اصلی به سمت جاده خاکی می پیچد بوی جبهه به مشام شان می رسد و لحظاتی بعد با توقف اتوبوس ها پیاده شده و خاک جبهه را بوییده و می بوسند زیرا اینجا مشهد یاران شهیدشان است .

یادشان می آید که در اینجا شت پیراهن دوستان شان نوشته شده بود :

یا زیارت یا شهادت

یکی از بسیجیان می پرسد : اینجا کجاست ؟ و فرمانده می گوید : زلیجان ! (منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی )

* روایت چهارم :

زائرین اربعین سوار بر اتوبوس بسوی مرز برای خروج از کشور حرکت می کنند . مسافران کربلا خوشحال و سرخوش در کنارهم نشسته اند . آن دسته از زائرینی که قبلا این سفر را تجربه کرده و از خاطرات خود می گویند و چه کسانی که برای اولین بار است که توفیق زیارت یافته اند ، مشتاقانه به حرف های آنان گوش می دهند .

چقدر زمان به کُندی می گذرد ، چقدر این راه طولانی است ! زائرین همگی بی صبرانه منتظر رسیدن به مرز هستند ، همه منتظرند تا اتوبوس آنان را به چذابه برساند . قرارشان این است که یک شبی را در مرز بسر برند و روز بعد با عبور از مرز راهی کربلا شوند .

هرچه به مرز نزدیک تر می شوند ، دلشوره آنها بیشتر می شود و آرام آرام زیر لب نجوا می کنند :

برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

بالاخره اتوبوس به پایانه مرزی می رسد و زائرین مشاق اربعین پیاده می شوند . وقتی همه پیاده می شوند، مسئول کاروان به کانال خشکی که در موازات جاده است اشاره می کند و می گوید : این کانال یکی از موانعی است که دشمن در عملیات والفجر مقدماتی بر سر راه رزمندگان اسلام ایجاد کرده بود .

* روایت پنجم : موکب ها و اردوگاه

چقدر موکب های سر مرز شبیه اردوگاه منطقه عملیاتی دوران دفاع مقدس است !

چادرهای در کنار هم و پرچم های به اهتزاز در آمده و نوای گرم نوحه هایی که از بلندگو پخش می شود .

چقدر شباهت و یک رنگی !

آن روزها چادرهای استراحت اردوگاه در کنار هم برپا شده بودند و محلی بودند برای توقفی کوتاه قبل از عملیات برای رزمندگان .

همه می دانستند که اردوگاه موقتی است و قرار نیست موقع عملیات کسی اینجا بماند . اصلا یکی از مشکلات فرماندهان این بود که هنگام عملیات نمی توانستند کسی را مجاب کنند به عنوان نگهبان اردوگاه بماند . همه می گفتند : ما آمده ایم که برویم عملیات !

این روزها هم موکب ها و چادرهای بزرگی که کنار هم برپا شده اند تا از زائرین اربعین پذیرایی کنند . موکب ها محلی هستند برای استراحت زائرین و هیچ کس بنای ماندن در آنها را ندارد . هرکس چند ساعتی را که در آنجا استراحت کرد بسوی مرز حرکت می کند تا

 خود را به سایر زائرین اربعین برساند .

قدم قدم با یه عَلَم

ایشالا اربعین میایم سوی حرم

آن روزها به جای هر شهیدی به جبهه می رفتیم

این روزها به نبایت هر شهیدی به کربلا می رویم

رهسپارقديمی...
ما را در سایت رهسپارقديمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : byzsdo بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 8:46