آرزوی دیدن آزادی خرمشهر

12 خرداد سالروز بسیجی شهید سید احمد کدخدا زاده

گرامی باد .

گاهی با اجبار او را برای دیدار با خانواده اش ، به زادگاهش قائم شهر می فرستادیم !

سید احمد از دانشجویان پیرو خط امام بود که با شروع جنگ تحمیلی به دزفول مهاجرت کرد و در بسیج مرکزی سپاه دزفول مستقر شد . تمام مدتی راکه در دزفول بود ، در جبهه های پدافندی غرب دزفول حضور می یافت و حتی با نیروهای بسیجی دزفول که به جبهه آبادان اعزام شده بودند راهی آبادان و خرمشهر شد . آرزوی همیشگی اش این بود که روزی آزادی خرمشهر را ببیند .

بیشتر اوقات خود را در بسیج به تلاوت قرآن و خواندن نماز می گذرانید و هر وقت که از جبهه می آمد ، به زور و اجبار او را برای دیدار با خانواده اش ، به زادگاهش قائم شهر می فرستادیم !

یکی از بچه های بسیج می گفت :

در مهر ماه 1360 وقتی به جبهه آبادان اعزام شدیم ، مسیر رفتن ما به آبادان ، از اهواز به ماهشهر و از آنجا بوسیله لنج و از راه دریا باید به آبادان می رفتیم . در کنار نیروهای اعزامی و گروه ما ، یک نفر با لباس بسیجی که غریبه بنظر می رسید ، حضور داشت . همه ما اسلحه ژ3 و تجهیزات و حمایل داشتیم ولی او تنها اسلحه اش ، یک کلت کمری بود ! گوشه ای از لنج به تنهایی نشسته بود ، سراغش رفتم و سر صحبت را با او باز کردم ، نامش « سید احمد کدخدازاده » و از اهالی قائمشهر مازندران بود .

بعد ها در طول ماموریت آبادان و ارتباط بیشتر با او متوجه شدم از دانشجویان پیرو خط امام است که در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی حضور داشته و با شروع جنگ تحمیلی تصمیم گرفته  به جبهه بیاید و دزفول را برای حضور در جبهه ها انتخاب کرده است .

با شروع عملیات های سپاه و تشکیل گردان بلال بعنوان مشاور در کنار فرماندهی گردان ودر موقع عملیات  بعنوان یک نیروی معمولی در کنار سایر نیروهای بسیجی می جنگید .

دیدار سید احمد از خرمشهر یک هفته قبل از شهادت

سرانجام سیداحمد به آرزوی خود یعنی دیدن آزادی خرمشهر نائل آمد و ده روز بعد از آزادی خرمشهر در حالی که آخرین نماز مغرب و عشای خود را پشت خاکریز دفاع از خرمشهر خوانده بود ، به شهادت رسید .